مرگ، سرنوشت اجتناب‌ناپذیر هر انسانی است؛ واقعیتی که خواه ناخواه با آن روبرو خواهیم شد. در این مواجهه، اختیار از انسان سلب می‌شود و شاید تنها جایی باشد که انسان در انتخاب آن اراده‌یی ندارد. در چنین لحظه‌ای، جایگاه والای انسان به عنوان اشرف مخلوقات رنگ می‌بازد و او تفاوتی با دیگر جانداران نخواهد داشت؛ انگار مرگ، نقطه اشتراک میان همه موجودات زنده است.

اینجاست که پرسش‌هایی به ذهن خطور می‌کنند: آیا می‌توانیم با اختیار خود به استقبال مرگ برویم؟ آیا نحوه و زمان فرا رسیدن آن در دستان ماست؟ این دست سوالات، هرگاه به ژرفای مرگ بیندیشیم، ذهنمان را درگیر خود می‌کنند. اما هرچه بیشتر در این مفهوم تامل می‌کنیم و سعی در انتخاب میان زندگی و مرگ داریم، با این درک روبرو می‌شویم که هر دو مسیر به پایانی مشترک ختم می‌شوند. شاید به همین دلیل است که مواجهه با مرگ، در نهایت امری کاملاً شخصی است و عواملی چون جامعه و دیدگاه آن فرد در مورد مرگ و زندگی نیز در این میان، نقش خود را ایفا می‌کنند.